سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رضا صغیر اصفهانی 1 ( (‏سعید)

هواداری حضرت عبدالمطلب و فرزندش حضرت ابوطالب علیه السلام

از حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم

باز می خواهم به آهنگ حجاز

تا که چون بلبل نمایم نغمه ساز

در گلستانی پُر از گل پَر کشم

شرح آن بر صفحه ی دفتر کشم

همچو طوطی کام خود شیرین کنم

مدحت سر حلقه یاسین کنم

باز گویم مختصر شرحی همی

از نیاکان رسول هاشمی

تاجهانی را پر از آوا کنم

شرح حال دوده ی طاها کنم

از کسی گویم که در آن روزگار

بود صاحب جاه و با عزّ و وقار

نام او عبدالمطلب محترم

بود در مکّه نگهبان حرم

چون محمد گشت در طفلی یتیم

شد کفیل او به خوبی آن کریم

همچو جان او را هواداری نمود

در سرای خود نگهداری نمود

تا پس از چندی به امر کردگار

خواست تا گردد به عقبی رهسپار

گفت با پورش ابوطالب چنین

هستم از بهر محمد دل غمین

بایدت از او نگهداری کنی

در همه حالش ز جان یاری کنی

تا زکید دشمنان یابد امان

در پناه خالق کون و مکان

پس ابوطالب به فرمان پدر

داشت او را روز و شب زیر نظر

لحظه ای غافل نبد از حال او

سایه آسا بود در دنبال او

در هواداری او همّت گماشت

دست از یاری زمانی برنداشت

داشت ایمان بر خداوند کریم

هم به قرآن هم بهشت و هم جحیم

حرمت او اهل ایمان داشتند

ناکسان بیگانه اش پنداشتند

با علی فرزند او دشمن شدند

تهمت کافر به او ناحق زدند

سال فوتش را پیمبر با نوا

گفت عام الحزن باشد بهر ما

این جهان و آن جهان دارد (سعید)

بر نبیّ‌و آل او چشم امید

                 رضا صغیر اصفهانی (سعید)

                فرزند ارشد مرحوم صغیر اصفهانی


حاج غلام رضا سازگار (3)

!مدافـعِ حـرمِ کبریــا، ابـوطالب
ابوالائمــه، !ابوالاولیـا، ابــوطالب
سلام ختم رسل بر تو و به ایمانت
که همچو کوه بوَد !پا به جا ابوطالب
عجب نه‌گر که کند روز غربتِ اسلام
نبـی بـه حضـرت تـو !اتکا ابوطالب
چنانکه بین علی و نبی جدایی نیست
نبـود راه تـو از دیـن !جــدا ابوطالب
ز قول حضرت صادق به شأن حضرت تو
روایتی است بسـی جانفـزا !ابوطالب
که گفت کفّ? ایمان توست سنگین‌تر
ز کفــ? همــ? ماســوا !ابــوطالب
خدا گواست که اسلام ناب، خط تو بود
به پیشگاه رســول خـدا !ابوطالب

چو دشمنان علی بود بابشان کافر
زدند بر تو به کفـر، افتـرا، !ابوطالب
قسم به پای? ایمان تو، به حضرت تو
روا نبـود چنیـن نـاروا !ابـوطالب
تویی تویی پدر نفْسِ مصطفی - حیدر-
سـلام بـر تـو و بر مصطفا !ابوطالب
تمام عمر رسـول خـدا ندید از تو
!به جز محبت و مهر و وفا ابوطالب
به دشمنی علی دشمنان دین کردند
!هماره بر تو و حیدر جفا ابوطالب
مزار توست دل و زائرت کبوترِ جان
!حـریم تــو حـرمِ کبریـا ابـوطالب
به حق سزاست که شیخ الصحابه‌ات خوانند
!که بر صحابه تویی مقتدا ابوطالب
از ابتـدای نبـوّت تو با نبی بودی
!جـدا نگشتـی، تـا انتهـا ابوطالب
به روز حشر به یمن ولایت پسرت
!بوَد به دامن تو دست ما ابوطالب
تو دور ختم رسل گشتی و شدی سپرش
!به پیش فتن? بوجهل‌ها ابوطالب
خداپرستی تو همچو آفتاب عیان
به !چشم خلق بوَد ز ابتدا ابوطالب
عجب نه گر که علی‌دوستان کنار علی
تو را !زنند به محشر صدا ابوطالب
چهارده صده بگذشته و هنوز هنوز
جلال و قدر تو !مخفی است یا ابوطالب
تو و خدیج? کبری دو یار قرآنید
خداست از تو و از او !رضا، ابوطالب
تو گویی آنکه رسول خدا به باغ بهشت
کند هنوز به روحت دعا !ابوطالب
تو را به جان عزیز دلت- علی- از ما
!مپوش چشم به روز جزا ابوطالب

وفات تو به رسول خداست عام‌الحزن
!گرفت بر تو پیمبر عزا ابوطالب
قسم به دین نبی، مؤمنِ قریش تویی
؟!به ماتم تو نگریم چرا ابوطالب
سلام «میثم» بر تربت مطهّرِ تو
!مراست از تو امید دعا ابوطالب


حاج غلام رضا سازگار (3)

!مدافـعِ حـرمِ کبریــا، ابـوطالب
ابوالائمــه، !ابوالاولیـا، ابــوطالب
سلام ختم رسل بر تو و به ایمانت
که همچو کوه بوَد !پا به جا ابوطالب
عجب نه‌گر که کند روز غربتِ اسلام
نبـی بـه حضـرت تـو !اتکا ابوطالب
چنانکه بین علی و نبی جدایی نیست
نبـود راه تـو از دیـن !جــدا ابوطالب
ز قول حضرت صادق به شأن حضرت تو
روایتی است بسـی جانفـزا !ابوطالب
که گفت کفّ? ایمان توست سنگین‌تر
ز کفــ? همــ? ماســوا !ابــوطالب
خدا گواست که اسلام ناب، خط تو بود
به پیشگاه رســول خـدا !ابوطالب

چو دشمنان علی بود بابشان کافر
زدند بر تو به کفـر، افتـرا، !ابوطالب
قسم به پای? ایمان تو، به حضرت تو
روا نبـود چنیـن نـاروا !ابـوطالب
تویی تویی پدر نفْسِ مصطفی - حیدر-
سـلام بـر تـو و بر مصطفا !ابوطالب
تمام عمر رسـول خـدا ندید از تو
!به جز محبت و مهر و وفا ابوطالب
به دشمنی علی دشمنان دین کردند
!هماره بر تو و حیدر جفا ابوطالب
مزار توست دل و زائرت کبوترِ جان
!حـریم تــو حـرمِ کبریـا ابـوطالب
به حق سزاست که شیخ الصحابه‌ات خوانند
!که بر صحابه تویی مقتدا ابوطالب
از ابتـدای نبـوّت تو با نبی بودی
!جـدا نگشتـی، تـا انتهـا ابوطالب
به روز حشر به یمن ولایت پسرت
!بوَد به دامن تو دست ما ابوطالب
تو دور ختم رسل گشتی و شدی سپرش
!به پیش فتن? بوجهل‌ها ابوطالب
خداپرستی تو همچو آفتاب عیان
به !چشم خلق بوَد ز ابتدا ابوطالب
عجب نه گر که علی‌دوستان کنار علی
تو را !زنند به محشر صدا ابوطالب
چهارده صده بگذشته و هنوز هنوز
جلال و قدر تو !مخفی است یا ابوطالب
تو و خدیج? کبری دو یار قرآنید
خداست از تو و از او !رضا، ابوطالب
تو گویی آنکه رسول خدا به باغ بهشت
کند هنوز به روحت دعا !ابوطالب
تو را به جان عزیز دلت- علی- از ما
!مپوش چشم به روز جزا ابوطالب

وفات تو به رسول خداست عام‌الحزن
!گرفت بر تو پیمبر عزا ابوطالب
قسم به دین نبی، مؤمنِ قریش تویی
؟!به ماتم تو نگریم چرا ابوطالب
سلام «میثم» بر تربت مطهّرِ تو
!مراست از تو امید دعا ابوطالب


حج غلام رضا سازگار (2)

یگانه حامی قرآن و پیغمبر ابوطالب
به ایمانت سلام از خالق داور ابوطالب
سلام‌الله بر اخلاص و صدق و دین و توحیدت
که ایمانت بود از کوه سنگین‌تر ابوطالب
تو آن دریای نور استی که پروردی به دامانت
همانند امیرالمؤمنین گوهر ابوطالب
سزد خاک رهت را توتیای دیده گردانم
که عمّ المصطفایی و ابوالحیدر ابوطالب
عجب نبود شفاعت گر کشد ناز تو را فردا
چو آیی با علی در عرصه محشر ابوطالب
تو در امواج سختی یار گردیدی محمد را
تو بودی مصطفی را بهترین یاور ابوطالب
رسول‌الله خُرسندت، ولی‌الله فرزندت
عروست حضرت صدیقه اطهر ابوطالب
کیم من تا کنم وصف تو را ای حامی احمد
تو را باید خدا گردد ثنا گستر ابوطالب
وفات تو است عام الحزنِ شخص اول خلقت
ز بس بودی گرامی نزد پیغمبر ابوطالب
به غیر از تو که چون جان پرورش دادی محمد را
نگردد کس در این عالم علی پرور ابوطالب
سرم خاک کف پایت که در یاری پیغمبر
ز یاران بودی ای پاکیزه طینت سر ابوطالب
تو از قرآن و از اسلام و از پیغمبر اکرم
حمایت کرده‌ای تا لحظه آخر ابوطالب
نه تنها خود، که شد یار محمد چار فرزندت
عقیل و طالب و مولا علی، جعفر، ابوطالب
سزد کافرترم خوانند از هر کافری فردا
نخوانم دشمنانت را اگر کافر ابوطالب
رسول‌الله دشمن شاد شد با رفتنت آری
غمت زد بر دل ختم رسل آذر ابوطالب
تو تا رفتی علی گرد یتیمی ماند بر رویش
ز جا خیز و بگیر او را چو جان در بر ابوطالب
تو گویی جان برون شد از تن اصحاب پیغمبر
که بودی جمله را چون روح در پیکر ابوطالب
اگر چه نیست قبرت را رواق و قبّه و صحنی
مزارت شهر دل ها راست روشنگر ابوطالب
عجب نی گر محمد در کنار تربت پاکت
فشاند اشک ماتم از دو چشم‌تر ابوطالب
سزد در سوز هجرانت بسوزد آن چنان میثم
که سوزد در عزایت صفحه و دفتر ابوطالب


محمد حسن زاده (راضی)

قلم به گرفتم   که تا کنم انشا

به لطف ایزد منّان قصیده ای شیوا

برای آنکه خدایم به من دهد توفیق

نموده بلبل طبعم توکّلی پیدا

زدم به دامن احمد که خاتم عشق است

به گفتن صلواتش توسّلی گیرا

به نیّت عدد اسم یاورش یعنی

همان علی که بود نام نامیش یکتا

برای گفتن هر بیت کرده ام نیّت

نمایمش صلوات و درود حق اهدا

کسی که مدح و ثنایش بود مرا مقصود

وصیّ‏جدّ‏نبیّ‏است و سیّد بطحا

به شام کفر،‏یگانه پرست و حق جویی

که بوده بنده ی درگاه رب‏ّ بی همتا

همان که می رسد او را نسب به ابراهیم

همان که خوانده محمّد ز اوصیا او را

به نام حضرت عمران،‏عموی پیغمبر

به کنیه بوده ابوطالب آن شه والا

کسی که بهر بیان مقام ایمانش

ز امتثال به اصحاب  کهف شد ایما

کسی که جمله امامان نموده اند اجماع

که بوده پیرو دین و ولایت آنها

کسی که بهر پیمبر ز کودکی بوده

ولی و قیّم و دلسوز و همدمی دانا

هم او به فصل جوانی برای پیغمبر

نموده خواستگاری خدیجه ی کبرا

ز بعد بعثت پیغمبر خدا بوده

نصیر و یاور او در مصافِ با اعدا

همان که هدیه به پیغمبر خدا داده

امانتی ز سلیمان و حضرت موسا

همان که اهل حجاز از دعای بارانش

به دیده دیده که صحرا شاده همه دریا

بزرگ مرتبه شاه حجاز ابوطالب

که تکیه زد به سریر صداقت و تقوا

به شأن و منقبت آن جناب بس باشد

همین که بر علی عالی است او بابا

دریغ و درد که در اوج غربت احمد

امیر مکه غریبانه رفت از این دنیا

نمود غسل و کفن پیکر پدر  حیدر

شرار غم به دلش زین فراق شد بر پا

به سوگ رفتن او چون نشست پیغمبر

بریخت اشک دمادم ز دیده سیل آسا

ز سوی حق به رسولش بگفت جبرائیل

دگر ز مکه برون شو که گشته ای تنها

بخواند روضه به تشییع پیکرش احمد

نمود وصف جمالش به جنت المأوا

به اهل مکه رسول خدا چنین فرمود

که دارد او ز من اذن شفاعت عقبا

گرفته  بعد وفات از برای او نائب 

علی که حج ز برایش بیاورد بر جا

به روز حش ندارد غمی دگر(راضی)

اگر شفاعتِ او را کند شهِ بطحا

محمد حسن زاده (راضی)